مقدمه

بر اساس آرایی که در کتب فقهی سیاسی مسلمین مطرح شده است، جغرافیای عالم را باید بر اساس اصول و موازین عقیدتی و ایمانی ترسیم و درک کرد. بدین معنا که کل اسلام و مؤمنین به دین مذکور، در یک صف و یا واحد جغرافیایی - سیاسی قرار می گیرند و انسانها و ممالک و حکومت های خارج از دایره اسلام (مقید به هر عقیده ای باشند یا نباشند) در واحد جغرافیایی دیگری جای می گیرند. به بیانی روشن تر، جهان به دو ناحیه محل سکونت امت اسلامی و «امت کفر» (که آن هم امتی واحده است)، تقسیم می شود. از این رو، دنیای اسلام نمی تواند بر پایه ملاکهای قومی امتی/نژادی/زبانی و نظایر آنها، به اجزاء جدیدتر و کوچک تری تقسیم شود و وحدت آن ضروری و طرح ادعای مخالف آن، مغایر موازین اسلام است.
 
از طرف دیگر، با نگاهی سطحی به جغرافیای جهان اسلام در دوران معاصر به خوبی آشکار می شود که بیش از پنجاه کشور مسلمان با انگیزه های مختلف به وجود آمده اند و همانند دیگر نقاط جهان مدرن، در عالم اسلام نیز الگوی «دولت ملی» یا «دولت – ملت» پذیرفته شده است، الگویی که بی شک منطبق بر موازین اسلامی نیست. از این رو، احیاگران تفکر اسلامی با این سؤال مواجه شده اند که چگونه حکومت اسلامی را در اندیشه اهل سنت، خلافت را با الگوی دولت ملی سازگار کنند(1). اندیشمندانی چون توفیق الشاوی و محمد رشیدرضا و دیگران، برای حل این مسأله، به تأمل و ارائه راهکار پرداخته اند.
 
امام خمینی (رحمه الله)، به عنوان یکی از پرنفوذترین و مؤثرترین شخصیت های اسلامی، که بانی نظام سیاسی اسلامی و طرفدار صدور پیام انقلاب به همه عالم و على الخصوص دنیای اسلام بود، على القاعده باید راهکار و استراتژی مشخصی برای حل این معضله فکری و ابهام داشته باشد. تبیین این مسأله و تشریح استراتژی مزبور، بیشک نمی تواند بدون پیامدهایی برای سیاست گذاری و تحلیل سیاست خارجی باشد. در این نوشتار، پس از «تقریر محل نزاع» و بیان تعارضات مفاهیم «امت و ملت»، به دلایل و ضرورت های استراتژی وحدت امام خمینی(رحمه الله)، به محتوای آن و همین طور، موانع آن پرداخته می شود.

 

امت و ملت

امت خاستگاه عقیدتی و ایمانی دارد و در نصوص معتبر اسلام و همچنین در قرآن کریم، مبنای بحث درباره پیروان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم  و انبیای سابق  علیهم السلام است. بر اساس آراء فقها، عالم به در مجموعه بزرگ یعنی دارالاسلام (و یا دارالعدل) و دارالکفر یا دارالشرک تقسیم می شود. همانطور که امت اسلام/مسلمین، امت واحده است، کفر هم، که شامل همه پیروان ادیان دیگر یا اقوام فاقد دین است، امتی واحد به حساب می آید. در این چارچوب، تقسیم بندی دوقطبی جهان معنادار می شود. دارالاسلام یا دارالعدل، جایی است که در آن احکام اسلامی اجرا می شود و مسلمین، شعائر دینی خویش را به صورت کامل به اجرا در می آورند. دارالاسلام که دارای حاکمی مسلمان است، از نظر فقها به اشکال نسبتا متفاوتی تعریف شده، اما کلیت آن دلالت بر شمول دارالاسلام بر سرزمین های آبادشده به دست مسلمانان، مفتوحه مسلمین و اراضی مسلمین تحت اشغال کفار دارد(2).
 
دارالشرک و یا دارالکفر نیز جایی است که در آن مسلمین اکثریت ندارند و حاکمی مسلمان بر آن حکومت نمی کند و احکام و شرایع اسلامی نمی توانند در آنجا علنا ابراز و اجرا شوند. فقها برای دارالکفر قائل به تقسیم بندی های فرعی شده اند، از جمله:
 
۱. دارالعهد: قسمتی از دارالکفر که با مسلمانان هم پیمان است.
۲. دارالهدنه/دارالمهادنه: قسمتی از دارالکفر که با مسلمین در آشتی/آتش بس است.
٣. دارالحرب: قسمتی از دارالکفر که با مسلمین در حال جنگ یا خصومت آشکارند. (3).
 
 بدیهی است هریک از بخشهای دارالکفر و دارالاسلام، احکام و قواعد ویژهای برای تعامل و ارتباط دارند (4). در این مقاله، جای پرداختن به این احکام و یا طرح جزئیات نیست. از این رو، اختصار به شرح مفهوم ملت اشاره می شود تا تفاوتها و تباین های آن دو روشن و آشکار گردد.
 
ملت، پدیداری محصول تحول و تطور تاریخی مغرب زمین است که اغلب محققان و متخصصان حوزه های علوم انسانی، ظهور آن را ناشی از تکوین بورژوازی و شکافتن پوسته فدرالیسم، در نتیجه انقلاب صنعتی میدانند که سمبل حقوقی آن قرارداد وستفالیاست (5).
 
در واقع، قرارداد وستفالیا نوید پایان صورت بندی (فرماسیون) امپراتوری های «چندملیتی» و «چندقومیتی» و شکل گیری واحدهای سیاسی بر اساس ملیت و خصوصیات ملی را می داد. بدین ترتیب، صورت بندی سیاسی دوران مدرن (دورانی که از پایان قرون وسطا و عصر رنسانس و اصلاح دینی آغاز شده است)، دولت – ملت یا به تعبیر دیگر دولت ملی است. یعنی اگر شکل رایج حکومتگری سابقا امپراتوری و تقسیم بندی های عقیدتی و دینی بود، در عصر مدرن، دولت ملی محوریت یافته است.
 
محققان در تعریف ملت، مناقشه های بسیاری کرده اند و آنگونه که در ادبیات سیاسی شایع است، در تعریف آلمانی و فرانسوی از ملت وجود دارد که به ترتیب، بر وحدت تبار و نژاد و اشتراک در تجارب و سابقه و احساس همدلی تأکید دارند(6).
 
 بر این مبنا، اتفاق نظر بر این است که ملت مجموعه ای از انسان های تحت حاکمیت یک دولت و تابع قوانین می باشند و جالب آنکه، بسیاری از اهل نظر بر تقدم دولت بر ملت تأکید دارند؛ به این معنا که دولتها، «ملتها» را می سازند؛ یعنی هر دولت اهالی تحت اداره خویش را «ملت» تعریف می کند و بر آن اساس، ملت ظهور می کند و پرورده می شود. از جمله، ارنست گلنر محقق معروف ناسیونالیسم بر این اعتقاد است (7).
 
 از طرف دیگر، ملت محصول دورانی خاص (سرمایه داری و مرحله ای مشخص از تحول تاریخی غرب است و غرب در دوره زمانی عصر استعمار (قرون هیجدهم تا نیمه دوم قرن بیستم)، بر تقریبا کل سطح کرۂ ارضی مسلط شده بود. در نتیجه، این صورت بندی به دیگر نقاط عالم هم سرایت کرد، به وجهی که اینک، به یکی از اصول مقبول و اجماعی در عرصه روابط بین الملل تبدیل شده و بر آن آثار حقوقی بسیاری مترتب میشود. مفهومی محوری نظیر حاکمیت ملی از همین جا ناشی می شود و به رسمیت شناختن آن به صورت متقابل، مبنای حقوق بین الملل و روابط بین کشورهاست (8).
 
در عین حال، به استثنای ناسیونالیست های افراطی، هیچ کس نمی تواند انکار کند که حاکمیت دولتها به صورتی که سابقأ مطلق تعریف می شد، همچنان ادامه دارد یا تداوم خواهد داشت و از این رو، از فرسایش حاکمیت ملی و به تبع آن دولت – ملتها (تحت تأثیر نیروهای مختلف که در مجموع جهانی شدن خوانده میشوند)، سخن به میان می آورند(9).
 
از این رو، تعریف دولت ملی، ازلی - ابدی و «مقدس» نیست و تعدیل و تغییر آن ممکن/محتمل است. بنابراین، با آنکه میتوان گفت تا آینده قابل پیش بینی، دولت ملی همچنان بازیگر اصلی عرصه بین المللی خواهد بود، اما حوزه آن، هم در عرصه بین المللی و هم در ساحت داخلی، تنگتر و مضیق تر می شود (10).

 

شکل بندی های جدید ملت ها

 به نظر می رسد در آینده، شکل بندی های جدیدی نظیر اتحادیه اروپا و نظایر آن در سایر نقاط جهان بتواند به وجود آید و تعاریف ملت هم بر آن اساس، متحول شود.
 
از نکات مزبور، به خوبی اختلافات امت و ملت آشکار می شود. در حالی که ملت با ویژگیهایی چون فرهنگ، زبان، تاریخ و نژاد/قومیت مشترک تعریف می شود، امت بر وحدت عقیده تأکید دارد و دیگر مبانی تقسیم بندی جوامع را «جاهلی» میداند.
 
تأکید بر وحدت عقیده و وحدت حکومت، یعنی ضرورت وجود حکومتی (دینی) واحد در سراسر قلمرو دارالاسلام، به قدری مهم و اساسی بوده است که برای مثال، فقهای اهل سنت، حاضر نبودند وجود دو امام/خلیفه را در یک آن در قلمرو دارالاسلام قبول کنند و تنها برای توجیه حکومت امویان اندلس، شرط وجود دریا بین دو قلمرو را مطرح ساختند(11).
 
همانطور که اشاره شد، متفکران اهل سنت در دوران جدید، راه حل های مختلفی برای این مسأله مطرح کرده اند که چگونه پراکندگی و تقسیم دارالاسلام به ملل مختلف را با حکومت واحد اسلامی سازگار کنند. به نظر می رسد استراتژی وحدت امام خمینی (رحمه الله) را هم می توان در همین راستا ارزیابی کرد.
 

مفهوم امت در اندیشه امام خمینی (رحمه الله)

اگر از حیث تواتر کلمات کلیدی در آثار و گفتار امام خمینی (رحمه الله)، قضاوت کنیم، با توجه به نسبت واژگان «امت» و «ملت»، به نظر می رسد مفهوم امت مفهومی حاشیه ای در تفکر ایشان باشد، اما اگر چنین بیاندیشیم، مجبور خواهیم شد اشارات بیشمار ایشان به مسائلی نظیر «صدور انقلاب» را نادیده بگیریم. حال آنکه، صدور انقلاب و ضرورت و اهمیت آن، در سخنرانی ها و پیامهای امام، جایگاه مهمی دارد(12).
 
در واقع، به صورت کلی، می توان نگرش های موجود در انقلاب اسلامی ایران را در قبال عالم اسلامی و صدور انقلاب، در سه گفتمان جای داد:
 
1. گفتمانی که با تساهل می توان آن را ناسیونالیستی یا «لیبرال» دانست. مطابق این گفتمان انقلاب نباید نظم بین المللی و منطقه ای را به چالش بطلبد و در عوض، باید بکوشد از فرصت انقلاب استفاده کند و نیروی آزادشده را در راه آبادانی و توسعه ایران به کار اندازد. حال اگر دیگران خواستند از تجارب انقلاب اسلامی استفاده کنند، این امر به عهده خودشان خواهد بود و لزومی ندارد دولت انقلابی در ایران یا کارگزاران آن، در این راه تلاش کنند یا پیشقدم شوند.
 
۲. گفتمانی که معتقد بود انقلاب اسلامی با توسل به هر وسیله ممکن و از جمله، کمک به گروههای اسلامی در سراسر عالم، باید به دیگر مناطق اسلامی صادر شود و انقلابی مشابه انقلاب اسلامی در این نواحی به وجود آید. این گرایش را می توان رادیکال خواند که قوانین و حقوق بین الملل و سازمانهای بین المللی را آلت دست استعمارگران و دشمنان اسلام می خواند و مدعی است اسلام مرزی نمی شناسد(13).
 
 ٣. گفتمان سوم که به تئوری «ام القرا» شهرت یافته است، می کوشد بین واقعیات عالم سیاست بین الملل (که رادیکال ها نفی می کردند) و مقتضیات تفکر اسلامی و صدور انقلاب توازن برقرار کند. بر اساس این تئوری، انقلابیون باید کشوری پیشرو، مترقی، توسعه یافته و بر پایه موازین و الگوهای اسلامی بسازند تا رغبت و توجه جهانی را برای تقلید از آن در سطح عالم اسلام و حتی کل جهان سوم به وجود آورند. رهبری این هسته حکومتی (یعنی ایران) با ولایت فقیه است که زعامت کل عالم اسلامی را هم بر عهده دارد و مرزهای ملی قراردادی و بین المللی تأثیری در این رهبری ندارند. هرگاه بین منافع نهضت جهان اسلام و ام القرا تزاحمی پیش آید، منافع ام القرا مقدم خواهد بود. این تقدم، هم برای اهالی ام القراست و هم برای کل مسلمین عالم.
 
البته، ام القرا می کوشد منافع به خطر افتاده امت اسلامی را حفظ کند و از دست اندازی دشمنان محفوظ بدارد. تقدم مزبور زمانی توجیه شدنی است که موجودیت ام القرا به خطر افتد (14).
 
به نظر می رسد، دیدگاه امام خمینی (رحمه الله) با هر سه گفتمان فوق متفاوت باشد. اختلاف با نظریه های ناسیونالیستی و رادیکال آشکار است. اولا، امام خمینی (رحمه الله)، به صراحت محدود بودن انقلاب اسلامی به مرزهای ایران را نفی کرده اند (15).
 
 همچنین، توسل به هر وسیله و اقدامی را که باعث تصور تجاوزگری و تعرض به خاک «ملل» دیگر شود، نفی کرده و بارها اشاره کرده اند که ایران چشم داشتی به خاک عراق، که حتی مرتکب تجاوزگری و آغاز جنگ هم شده بود، ندارد(16).
 
 در خصوص نگرش سوم هم باید توجه داشت که امام خمینی (رحمه الله)، فقط مسلمانان را مخاطب قرار نمی دادند و اگر اصرار و تأکید ایشان را بر مفهوم مستضعفین در نظر بگیریم و توجه کنیم که این مفهوم اعم از مسلمین است، روشن می شود که در افق نگاه امام خمینی (رحمه الله)، صرف وحدت جهان اسلامی وجود نداشته و به عرصه های دیگری هم می اندیشیدند. از نظر ایشان، مستضعفین مخاطبان بالقوه پیام جهانی اسلام اند و اگر اسلام به صورتی صحیح به آنها معرفی شود، با آغوش باز از آن استقبال خواهند کرد و به این ترتیب، دایره امت اسلامی هم گسترش خواهد یافت و به آرمان اصلی تر و بنیادی تر که وحدت عالم تحت لوای اسلام و اجرای احکام اسلامی است، نزدیکتر خواهیم شد(18).
 
بنابراین، در دیدگاه امام خمینی(رحمه الله)، هم توجه به وحدت امت اسلام وجود دارد و هم عنایت به دعوت اسلامی. از این دیدگاه، امت اسلامی به خصوص در دوران اخیر و تحت سلطه قدرت های استکباری، از حقایق اسلام فاصله گرفته و به ویژه، از احکام سیاسی و اجتماعی غفلت کرده است. از سوی دیگر، قدرت های استکباری، با امکانات و قدرت هایی که در اختیار دارند، اجازه نمیدهند حقایق اسلام به گوش توده های مسلمان برسد، زیرا اگر این اتفاق روی دهد و بیداری اسلامی شکل گیرد(19)، مسلمانان اجازه غارتگری و چپاول ثروتهای خویش را به استعمارگران نخواهند داد و خود به ارزش احکام اسلامی و عدالت و نظم عادلانه ای که برقرار می کند، واقف خواهند شد. همچنین، ملل تحت ستم در صورتی که از ملل اسلامی و پیام انسانی اسلام آگاه شوند، به آن مایل خواهند شد، زیرا اسلام مبتنی بر فطرت بشری است و غیر از انسانهای لجوج و عنود، همه با آن موافقت می کنند(20).
 
به این ترتیب، در نگرش امام خمینی (رحمه الله)، صدور انقلاب، هم برای مسلمین است و هم برای غیرمسلمین مستضعف تا آنان هم داخل در اسلام شوند و امت اسلامی متحد، به صورتی گسترده تر و عظیم تر به وجود آید. در عین حال، صدور انقلاب مقدمه هدفی بزرگتر و مهم تر است و آن وحدت اسلامی است.

وحدت امت اسلامی از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)

وحدت و مشتقات آن، یکی از متواترترین واژگان در کلام امام خمینی (رحمه الله) است. از این رو، برای تبیین نگرش امام به امر وحدت و وجوه و ابعاد آن، لازم است مباحث در ذیل چند عنوان تنظیم شود.
 
انگیزه ها و ضرورت های وحدت اسلامی
 در آثار متفکران معاصر مسلمان که به وحدت اسلامی ارج و ارزش فوق العاده نهادهاند و از بیش یکصد سال قبل در این زمینه بحث کرده اند، دلایل متعددی برای وحدت ذکر شده است. از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله) نیز وحدت اسلامی دلایلی دارد که مهم ترین آنها را می توان به این شکل تلخیص کرد:
 
ضرورت اعتقادات اسلامی
 همانطور که پیش تر اشاره شد، بر اساس تفکر اسلامی، تنها تقسیم بندی و مرزبندی صحیح، مرزبندی عقیدتی است و از این رو، امت اسلامی باید امتی واحده باشد.
 
ممانعت از هرز و هدر رفتن انرژی مسلمین
 اختلاف بین ممالک اسلامی و فرق مختلف دینی باعث می شود کشورهای اسلامی به جای مقابله با دشمنان و رقبای اصلی شان، به جنگ یکدیگر بروند و با اختلافات ارضی و مرزی بی پایه و یا تبلیغات منفی علیه یکدیگر، انرژی خویش را بیهوده مصرف کنند. حال آنکه، این نیرو و انرژی می تواند در مسیر صحیح بهبود اوضاع اقتصادی و اجتماعی و... ممالک اسلامی صرف شود(21).
 
مقابله مشترک با دشمنان/مخالفین اسلام
 روشن است که نیروی حاصل از وحدت مسلمین و در صورتی که مسلمانان و ممالک اسلامی به صورتی هماهنگ و متشکل عمل کنند، به گونه ای نخواهد بود که یک یا چند کشور بتوانند آن را مورد تعرض قرار دهند. مثال مشهوری که امام خمینی (رحمه الله) در خصوص تأثیر وحدت اسلامی برای نابودی اسرائیل و نجات فلسطین مطرح کرده است، نمونهای آشکار از طرز تلقی ایشان در این زمینه می باشد(22).
 
احیای تمدن اسلامی
 چنین تعبیری به صراحت در اظهارات و مکتوبات امام خمینی رواج زیادی ندارد. یک دلیل آن، احتمالا نوع نگاه متفکران شیعه به تمدن اسلامی (یعنی آنچه اوج شکوفایی اش در قرون سوم تا پنجم هجری بود) است، تمدنی که تحت حکومت خلافت به وجود آمد. خلافت، البته شکل حکومت صحیح اسلامی، از دیدگاه تشیع، محسوب نمی شود. از این رو، امام خمینی در اظهارات و بیانات خویش، به دوران حکومت حضرت علی (علیه السلام) اشاره می کنند و آن را به رغم دشواری ها و معضلات، نمونه ای از اجرای حکومت اسلامی و دمکراسی کامل اسلامی که برتر از دموکراسی غربی است (23) میدانند. از جمله، اشاره می کنند که در زمان حکومت حضرت امیر(علیه السلام)، همه ممالک اسلامی از عدالت برخوردار بودند و الگویی از حکومت صحیح عرضه شد. در عین حال، تأکید بر احیای مجد اسلامی با برقراری وحدت نیز از مضامین مهم در کلمات امام خمینی (رحمه الله) است:
 
«مسئولیت حفظ قوانین الهی و عمل به قرآن که اساس عود عظمت و مجد اسلام و مسلمین است. مسئولیت حفظ وحدت کلمه و مراعات اخوت ایمانی [است] که ضامن استقلال ممالک اسلامی و خروج از نفوذ استعمار است» (24).
 
از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله)، همین احیای مجد و عظمت و دفع استعمار، نتیجه بیداری و مقدمه پیشرفت و خروج از عقب ماندگی است که خود حاصل اقدامات و چپاول گری استعمارگران است. در عین حال، توفیقات دولت اسلامی موجب جلب علایق دیگر مستضعفین عالم می شود و «حکومت عدل و انصاف» در آنها هم برقرار می شود: «باید کوشش کنید تا طرز حکومت اسلام و رفتار حکام اسلامی را با ملت های مسلمان به اطلاع دنیا برسانید تا زمینه فراهم شود که حکومت عدل و انصاف به جای این حکومت های استعمار زده که اساس آنها برظلم و چپاول است، برقرار شود» (25).

 

موانع وحدت اسلامی

 محققین اسلامی در سده اخیر، در باب موانع وحدت، تحقیقات مهمی کرده اند و آراء مهمی نیز ابراز داشته اند که بخش اعظم آنها در اظهارات و آثار» امام خمینی (رحمه الله) هم نظایری دارد. در ادامه، به مهم ترین ها اشاره می شود.
 
ناسیونالیسم
ناسیونالسم ایدئولوژی دوران دولت - ملت است و البته، ریشه در تاریخ اروپا دارد و به اشکالی که امروزه شاهدیم، در مشرق زمین سابقه نداشته است. امام خمینی (رحمه الله) هم در مواضع مختلفی، به زیان های ناسیونالیسم و تأثیرش بر تفرقه تأکید کرده اند «من مکرر عرض می کنم این ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین است» (26). همچنین، مکررا اشاره کرده اند که ناسیونالیسم و محوریت دادن به نژاد یا به تعبیر ایشان نژادبازی (27)، ارمغان غرب بود و با هدف ایجاد تفرقه در بلاد اسلامی القاء شده است:
 
« عثمانی که یک دولت بسیار بزرگی بود و از مصر تا حجاز و خیلی جاهای دیگر بود. این را تکه تکه کردند و هر جایش را به یک کسی دادند؛ به یکی از نوکرهای خودشان یعنی خارجی ها اداره شان بکنند. این حکومتها را مقابل هم قرار دادند. سلطان کذا و سلطان کذا، رئیس جمهور کذا و رئیس جمهور کذا... همه را دشمن هم کردند» (28).
 
از فقرات منقول در بالا چنین برمی آید که اولا، ناسیونالیسم امری وارداتی و حاصل القای غربیان است. ثانیا، [اغلب] مرزهای کشورهای اسلامی را دول استعماری برای اداره بهتر امور ترسیم کرده اند. ثالثا؛ اختلافات گوناگونی که بین کشورهای اسلامی وجود دارد، به دلیل تفرقه اندازی غربیان و مستکبرین برای ممانعت از وحدت آنها و آسان کردن حکومتگری بر آنان است.
 
در واقع، هرچه طرفداران وحدت اسلامی در خصوص تأثیرات منفی ناسیونالیسم البته نه در معنای وطن دوستی و دلبستگی به موطن خویش، بلکه در معنای محوریت دادن به ملیت و اولویت قائل شدن برای خطوط مرزی قومی انژادی) گفته اند بی دلیل نمی تواند تلقی شود.(29) در حقیقت، در دنیای دولت – ملتها، ناسیونالیسم به عنوان ایدئولوژی، جای بسیاری از کارکردهای دین را می گیرد. به عنوان نظامی عقیدتی، جهان بینی خاصی (که حاکی از برتری و اولویت قومی مشخص است) به افراد القا می کند و با ایجاد مقدساتی چون پرچم، سرود ملی، احترامات نظامی، سمبل های قومی و مناسک دولتی و نظایر آنها، برای خود دستگاهی شبه دینی به وجود می آورد و مناسک و احترامات مذکور، همانند تکالیف دینی، به صورت روزمره تلقین و تکرار می شوند(30).
 
 بدین ترتیب، اعتقادت دینی به عقاید درجه دوم تنزل داده میشوند. حال آنکه، در دوره ماقبل دولت – ملتها، احساس همبستگی عمدتا ناشی از عقاید دینی بود.
 
زمامداران فاسد و جاه طلب
 از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله)، اکثر زمامداران ممالک اسلامی یا دست نشانده و نوکر استعمارگران اند و یا انسان هایی هستند که از حقایق اسلام بی بهره اند و در نتیجه، به سهولت در خدمت استعمارگران قرار می گیرند. همانطور که در نقل قول های پیشین آمد، امام خمینی(رحمه الله) بر این اعتقاد بودند که حکومتگری این زمامداران، از فقدان آگاهی و عدم بیداری توده های مسلمان ناشی می شود و هرگاه مسلمانان به حقایق اسلامی آشنا شوند و از فساد حکمرانان خویش مطلع گردند، از دست حکومتگران مذکور که نفع خویش را در تقسیم و تجزیه دنیای اسلام و اختلافات آن می بینند، رها خواهند شد (31).
 
غفلت و دوری از اسلام اصیل
 تعبیری که امام خمینی(رحمه الله) و بسیاری اصلاحگران دینی معاصر از «بیداری اسلامی» دارند، دلالت بر این می کند که عمده مسلمین در حال حاضر در «خواب »اند، یعنی از حقایق اسلامی آگاه نیستند. این ناآگاهی، البته اشکال و دلایل متعددی دارد. از یک طرف، مسلمانان در خرافات و عقاید باطل مستغرق شده اند و اسلام را صحیح درک نکرده و فی المثل، احکام سیاسی و اجتماعی اسلام را که ناظر بر ایجاد عدالت و مساوات در جامعه است، به فراموشی سپرده اند و اسلام را منحصر به احکام عبادی و ادعیه و نظایر آن کرده اند (32).
 
از سوی دیگر، مسائل جزئی و کم اهمیت را مسائل اصلی و محوری تصور نموده و موارد اختلاف انگیز را، که در واقع، جزئی کوچک از مجموعه معتقدات اسلامی اند، برجسته تر کرده و دعوای شیعه و سنی را ایجاد کرده اند که از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، بیشک دست استعمارگران و دشمنان اسلام در این آتش افروزی هویداست (33).
 
روشن است که این عوامل با همدیگر در ارتباط اند و یکدیگر را تقویت و تکمیل می کنند. بنابراین، از نظر گاه امام خمینی (رحمه الله)، اشکال اصلی از غرب و استعمار ناشی میشود که اولا، اندیشه ناسیونالیسم را در منطقه طرح و تقویت می کند و ثانیأ، حکمرانانی فاسد و دست نشانده بر ممالک (مصنوع استعمار) می گمارد و ثالثا، مانع آگاهی مردم از حقایق اسلامی می شود و با ایجاد اختلافات، آنان را مشغول کرده و انرژی شان را هدر میدهد.

 

معنا و سطوح وحدت

 همانطور که مباحث سابق و نقل قول ها از کلام امام خمینی (رحمه الله)، به وضوح نشان میدهد، از نظر ایشان، مسلمانان در وضعیت غفلت زده زندگی می کنند و عقب ماندگی و تحت سلطه بودن شان هم به دلیل ناآگاهی از احکام و حقایق اسلامی است. هرگاه مسلمانان به این امر واقف شوند که اسلام راه حل همه مشکلات است و بازگشت به اسلام اصیل و اسلام ناب محمدی (34)، آنان را به پیشرفت و مجد میرساند و در واقع، آنچه می جستند خود دارند و از آن بی خبرند، به مقتضای احکام اسلامی عمل خواهند کرد، یعنی اولا اختلافات جزئی و فرقه ای و دعواهای ساختگی شیعه و سنی را کنار خواهند گذاشت، زیرا این موارد در جنب مسائل عظیمی که بلاد اسلامی با آنها مواجه است و ضرورت های زمانه، اهمیت چندانی ندارند. ثانیا، حکومتهای خویش را بر اساس ضرورتها و شرایع اسلامی بنا خواهند کرد.
 
 این حکم اخیر، متضمن دفع استعمارگران و ایادی داخلی آنها، بازگشت به اسلام اصیل در اداره امور و به صورت کاملا مختصر، تأسی به روش است که ملت ایران در پیش گرفته است. نتیجه این امر، برقراری حکومت اسلامی در اقطار عالم اسلام خواهد بود و اگر چنین هدفی متحقق شود، حکومت های مشابه اسلامی بر سراسر جهان اسلام حاکم خواهند شد و چون چنین حکومت هایی اهداف، قواعد و قوانین واحدی (که اسلام و به ویژه قرآن کریم است) دارند، وحدت عملا بین آنها برقرار شده است. اگر کشورهای اسلامی، مطابق شرع اسلام، اخوت اسلامی برقرار کنند، وجود صوری مرزهای جغرافیایی نیز نظیر مرزهای ایالتی/استانی خواهد شد و امت اسلامی، به صورت حاصل وحدت ملتهای اسلامی، ظهور خواهد کرد:
 
«چرا باید دو تا حکومت - که هر دو اسلامی هستند و هر دو مال یک پدیده که پدیدۀ اسلامی است. متعلق به یک حقیقت هستند، قرآن آنها یکی است پیامبر آنها یکی است - چرا نباید دعوت اسلام را قبول کنند؟ آن هم دعوتی که به نفع خود آنهاست. اگر این دعوت قبول بشود و دولتهای اسلامی با هم اتحاد داشته باشند، ولو حدود ممالک شان محفوظ، لکن با هم متحد باشند آن وقت یک میلیارد جمعیت مسلمین یک قدرت عظیم خواهد بود که از همه قدرتها بالاتر است» (35).
 
به نظر می رسد از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله)، وحدت در دو سطح است: یکی در سطح مذهبی و دینی که منظور از آن ترک اختلافات و تفرقه افکنیها و ضدیتهای فرقه ای و گروهی و اهمیت ندادن به وجود اختلاف در مذاهب اسلامی (تقریب مذاهب است و دیگری در سطح سیاسی که منظور از آن، وحدت استراتژیک در جهت ایجاد نوعی موجودیت سیاسی (نظیر اتحادیه اروپای امروزی است تا بدان وسیله، مجد و عظمت عالم اسلام احیا شود.
 
در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که با وجود تعارض در اشکال حکومت ایده آل شیعه (امام معصوم/ولایت فقیه) و اهل سنت (خلافت)، آیا چنین اتحادی قابل طرح خواهد بود؟ جواب احتمالا این است که اولا، از دیدگاه اهل سنت، مسأله خلافت و حکومت امری ثانوی بوده و جزء اعتقادات نیست و ثانیا، مسأله اصلی اجرای احکام است و نه شکل و فرم ظاهری حکومت وحدت مذکور در صورت اجرای احکام اسلام، به هر نحو که میسر شود، پدید آمدنی است، زیرا روح یکی است.

 

دیالکتیک امت و ملت از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)

 گفته شد که از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، با برقراری حکومت اسلامی در سراسر عالم اسلام و حتی با حفظ مرزهای اسلامی، وحدت اسلامی تحقق می یابد و امت اسلامی احیا می شود. همچنین، گفته شد که ملل مستضعف و تحت سلطه عالم نیز (در صورتی که غیر مسلم باشند) به اسلام و پیام نجات بخش آن علاقه مند شده و مجذوب آن خواهند شد و به این ترتیب، گامی در جهت برپایی حکومت جهانی اسلام برداشته خواهد شد. حال این سؤال مطرح می شود که در صورت تحقق چنین وحدتی و احیای امت اسلام، وضع ملتها و ملیت چه خواهد شد؟ آیا باید همگی اقوام و ملل مسلمان از هویت قومی/محلی خویش چشم بپوشند و در هویتی واحد مستحیل شوند؟ از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، وضع این اقوام و ملل، همانند وضع آنها در دوران قبل از هجوم استعمار خواهد بود. بدین معنا که اسلام تنوع فرهنگی و هویتی راء مادامی که در چارچوب اسلام باشد و نفی اخوت اسلامی نکند، پذیرفته است:
 
«چطور موافق اند با این آدم [صدام] و این مطلب که عروبت [پان عربیسم] را من می خواهم تقویت کنم؛ این برخلاف اسلام است. ما عربیت را و عجمیت را و ترکیت را و همه نژادها را پذیرا هستیم، لکن نه به آن معنایی که حزب بعث عراق قائل اند که باید عرب باشد و نه عجم و نه ترک و نه دیگران» (36).
 
در جای دیگری به این نکته اشاره دارند: «ما ملت اسلام را ترکش باشد، عربش باشد، عجمش باشد، آفریقا باشد، آمریکا باشد، باشد، هرجا میخواهد باشد، ما ملت اسلام را عزیز میداریم» (37).
 
مخصوصا در فقره اخیر، از تعبیر ملت اسلام سخن به میان آمده که قطعا منظور امت اسلامی است و این تساهل در استفاده از لفظ مذکور، مبین عدم سخت گیری امام خمینی(رحمه الله) در مصطلحاتی است که از نظر ایشان اصالتی ندارند و اصل را اسلام می گیرند و به یک معنا، اگر مسلمانان ملیتی باید داشته باشند، همان ملت اسلام است.
 
در واقع، از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله)، تفاوت ظریفی بین قبول ملیت/قومیت و ناسیونالیسم وجود دارد. ناسیونالیسم، محوریت دادن به خصوصیت های قومی/نژادی املی است و آنها را بر اسلام و اسلامیت مقدم داشتن است که از نظر اسلام مطرود و مذموم بوده و حتی خلاف اسلام است (38)، اما قبول قومیت و ملیت، پذیرش تنوع است، به صورتی که پیام اسلام یعنی پیامی واحد به زبان ها و رنگهای مختلف بیان شوند. از این حیث، اسلام به عنوان هویتی فراگیر و چتر گونه است که هویت های گوناگون قومی امتی را پس از پذیرش رنگ اسلام، در رنگین کمانی از نژادها و اقوام قبول می کند، ولی مقدم داشتن هویت قومی املی را تعصب جاهلی میداند که عامل تفرقه و اختلاف در داخل امت اسلامی است، زیرا برتر دانستن و مقدم دانستن یک قوم/ملت انژاد، مغایر حکم اسلام دال بر فضیلت بودن تقوا و برتری اهل تقوا نسبت به دیگران است.
 
به این ترتیب و شاید با کمک تمثیل، می توان گفت از دیدگاه امام خمینی (رحمه الله)، هریک از ملل و ممالک اسلامی، در حکم یکی از اعضای پیکر امت اسلام اند که در صورت جدایی، بی اثر خواهند بود و اگر به وحدت برسند، هریک ضمن آنکه زنده و شاداب خواهند بود، مجموعه ای معنادار، مقتدر و مفید را به وجود خواهند آورد. این نگرش می تواند تجلی وحدت در عین کثرت هم باشد. از نقل قول های سابق برمی آید که امام خمینی (رحمه الله)، بی تمایل نبودند که مرزهای کشورهای اسلامی از میان برداشته شوند (زیرا تحمیل استعمارگران اند)، اما با توجه به اعتبار و مقبولیت فعلی آنها، راه حل احیای امت را در وحدت اسلامی و وحدت در استراتژی و اهداف در کنار حفظ مرزهای ملی موجود می دیدند.
 

نتیجه گیری

در این نوشتار، تلاش شد بر اساس دیدگاههای امام خمینی(رحمه الله)، رابطه و تعامل ملتها و مفهوم «امت اسلامی» بررسی شود. امام خمینی (رحمه الله)، برای احیای مجدو عظمت امت اسلامی و گریز از مصائبی که دنیای اسلام با آنها مواجه شده است، اندیشه بیداری اسلامی را مطرح ساخته اند که بر آن اساس، ملل اسلامی، ضمن کنار نهادن اختلافات و تفرقه های بین مذاهب، باید بکوشند حکومت اسلامی را در قلمرو خویش به اجرا درآورند و هرگاه چنین هدفی محقق شد، کشورهای مشابه اسلامی به خودی خود، در وضعیت اتحاد (بر پایه هدف و استراتژی) قرار می گیرند و امت اسلامی به عنوان بزرگترین قدرت جهان شناخته می شود و ملل اسلامی می توانند مرزها و هویت خویش را همچون مرزهای استانی و یا هویت محلی در ظل هویت کلان اسلامی حفظ کنند. از این رو، از نظر گاه امام خمینی(رحمه الله)، وحدت نه باعث نفی ملیت می شود و نه ملیت در جایگاهی قرار می گیرد که نافی وحدت امت اسلامی شود. از اینها گذشته، امت اسلامی، به عنوان الگویی موفق مورد توجه مستضعفین جهان قرار می گیرد و آنان را به سمت اسلام و حکومت های موفق اسلامی متوجه می سازد. کما اینکه، بیداری اسلامی در اقصی نقاط عالم اسلام، از انقلاب ایران و پیام آن نشأت گرفته است. از همین روست که امام خمینی (رحمه الله)، به صراحت تأکید داشتند که انقلاب اسلامی صادر شده است (39)، زیرا مهم صدور این ایده است که اسلام راه حل همه مشکلات عالم اسلام و بازگشت به اسلام اصیل و ناب، رافع معضلات موجود و عامل اعادة مجد و عظمت مسلمین است. به این ترتیب و با افزایش توجه و علاقه به الگوی موفق اسلام، گامی در مسیر حکومت جهانی اسلام برداشته میشود.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- نظام سیاسی و دولت در اسلام، صص ۵۰ - ۱۴۶
2- فقه سیاسی،حقوق بین المللی اسلامی، ج3 ص ۵ و ص۲۳۳
3- دارالاسلام و دارالکفر و آثار ویژه آن دو
4- همان
5- تاریخ دیپلماسی و روابط بین الملل از وستفالی تا امروز، ص ۸
6- آموزش دانش سیاسی ، ص۹ و ص ۲۸
7- نظریه های ناسیونالیسم ، ص4 و ص163
8- از جامعه بین الملل تا جامعه جهانی، ص ۱۳۹
9- جامعه شناسی سیاسی معاصر: جهانی شدن سیاست، قدرت ، ص۷۱
10- از جامعه بین الملل تا جامعه جهانی ، ص۲۴۵
11- اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران ، ص۷۷
12- صدور انقلاب از دیدگاه امام خمینی، صص۱۳ - ۱۲
13- همان
14- مقولاتی در استراتژی ملی ، ص۳ و ص ۵۲
15- صحیفه نور، ج ۸ ص ۲۷۶
16-همان
17- همان، ج ۱۴ ص ۸۶
18- همان، ج ۱۶ ص ۴۶؛ و ج ۱۳ ص ۴ و ص۲۶۳
19- همان، ج ۱۳ ص ۳۵۲
20- همان، ج ۲۰ ص ۶۵
21- همان ج ۲ ص ۵ و ص ۳۲۴
22- همان، ج ۹ ص ۲۷۵
23- همان، ج ۴ ص ۳۱۵
24- همان ج ۲ ص ۴۶۰
25- همان، ج ۲ ص ۳۴۷
26- همان، ج  ۲۱ ص ۴۰۳
27- همان، ج ۱ ص ۳۷۸
28- همان، ج ۷ص ۳۹۳
29- وحدت جهانی در امت اسلامی ، صص۳۶ - ۳۴
30- Banal Nationalism
31- صحیفه نور، ج ۷صص ۱۸ - ۱۷۶
32- همان، ج ۳ ص ۲۲۸
33- همان، ج ۹ ص ۳۱۳
34- همان، ج 20 ص ۳۸۸
35- همان، ج ۱۰ ص ۴۸۸
36- همان، ج ۱۴ ص ۸۶
37- همان، ج ۱ ص ۳۸۱
38- همان، ج ۱۲ ص ۳۳۵
39- همان، ج ۱۵ ص ۲۰۰
 
منابع:
1- اوز کریملی، اوموت (۱۳۸۳)؛ نظریه های ناسیونالیسم، ترجمه محمدعلی قاسمی، تهران: مؤسسه مطالعات ملی، تمدن ایرانی.
2 - بشیریه، حسین(۱۳۸۰)؛ آموزش دانش سیاسی، تهران: مؤسسه نگاه معاصر، چ دوم.
3- بوزان بری (۱۳۸۸)؛ از جامعه بین الملل تا جامعه جهانی، ترجمه محمدعلی قاسمی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.
4- سادات، محمدعلی(۱۳۵۸)؛ وحدت جهانی در امت اسلامی، تهران: انتشارات الهام.
5- صحیفه نور(صحیفه امام خمینی)؛ نرم افزار کامل همه مجلدات، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
6- عمید زنجانی، عباسعلی (۱۳۷۳)، فقه سیاسی، ج ۳: حقوق بین المللی اسلامی، تهران: امیر کبیر.
7- فیرحی، داود(۱۳۸۶)؛ نظام سیاسی و دولت در اسلام، تهران: سمت.
8- قادری، حاتم (۱۳۸۳)؛ اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران، تهران: سمت.
9- کلانتری علی اکبر(۱۳۷۵)؛ «دارالاسلام و دارالکفر و آثار ویژه آن دو»، مجله فقه، شماره ۱۰: زمستان ۱۳۷۵: صص ۱۱۷ - ۳۲.
10- لاریجانی، محمدجواد( ۱۳۶۹)؛ مقولاتی در استراتژی ملی، تهران: انتشارات انقلاب اسلامی
11- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(۱۳۷۸)؛ صدور انقلاب از دیدگاه امام خمینی، ج ۳، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی
12- نش، کیت(۱۳۸۰)، جامعه شناسی سیاسی معاصر: جهانی شدن سیاست، قدرت، ترجمه محمدتقی دلفروز، تهران: نشر کویر.
13- نقیب زاده، احمد(۱۳۸۷)؛ تاریخ دیپلماسی و روابط بین الملل از وستفالی تا امروز، تهران: نشر قومس.
14- Billig, Michael (2002); Banal Nationalism, London: Saga Publications.
 
منبع: امام خمینی(رضی الله عنه) و بنیان‌های نظری امنیت در جمهوری اسلامی ایران، به اهتمام: فزراد پور سعید، نویسنده: محمدعلی قاسمی، ناشر: پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1390ش، صص 213-193